جدول جو
جدول جو

معنی چراغ افروختن - جستجوی لغت در جدول جو

چراغ افروختن
(اَ دَ نَ وَ دَ)
چراغ روشن کردن. (آنندراج) (غیاث). چراغ برکردن. چراغ گرفتن. چراغ سوختن. (آنندراج) (غیاث). چراغ را روغن کردن. (مجموعۀ مترادفات ص 116). روغن در چراغ کردن. (مجموعۀ مترادفات ص 116). بعربی، ’ایقاد’ و ’اسراج’ و ’اذکاء’ گویند. (مجموعۀ مترادفات ص 116). اصطباح. استصباح. (منتهی الارب) :
کار می نیست فروغ رخ عالم سوزش
این چراغیست که از خون من افروخته اند.
؟ (از مجموعۀ مترادفات).
صائب ازین غزل که چراغ دل من است
افروختم بخاک فغانی چراغها.
صائب (از ارمغان آصفی).
شبها پی سراغ دل خود ز داغها
در تنگنای سینه فروزم چراغها.
شاپور طهرانی (از ارمغان آصفی).
رجوع به چراغ روشن کردن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ دَ نِ / نَ دَ)
چراغ افروختن. چراغ برکردن و چراغ برگرفتن و چراغ روشن کردن. (آنندراج) :
شبی زیت فکرت همی سوختم
چراغ بلاغت برافروختم.
سعدی.
، کنایه است از رسیدن بدولت. (آنندراج). رجوع به چراغ برکردن و چراغ روشن کردن شود
لغت نامه دهخدا